چکیده
پس از آن که نظام آموزش جدید در ایران مستقر شد تلاش برای گرفتن کار اداری و رسیدن به مستمری دولتی، ارتقا مدارج اجتماعی به وسیله گرفتن مدارک تحصیلی رواج یافت. مبتنی بر زمینههای سنتی، منزلتگرایی و تکاپوی حرکت به سوی رتبه اجتماعی با اخذ مدرک علمی و استخدام دولتی، پرهیز از کار یدی و کسب درآمد سهل و مطمئن دولتی نیروهای قدرتمندی شدند و در کارکردهای نظام جدید تاثیر عمیق گذاشتند.
در این نظام آموزش و پرورش بر اساس ساختار تربیت معلم محکمی بنا نشد. هر کس که به طریقی مدرکی میگرفت به مقام معلمی میتوانست رسد و سرنوشت ابناء جامعه را به دست گیرد. علاوه بر آن، معلمی در جامعه ارج و قرب لازم را نیافت و شغل تعلیم و تربیت در شمار مشاغل بالادست جامعه قرار نگرفت.
در این نظام رفتن به دبیرستان و دانشگاه بیشتر رویکرد نخبه گرایانه گرفت؛ به تربیت مهندسی و حوزه نظری متمایل شد؛ رشتههای آن با نیازهای بازار کار جامعه چندان هماهنگی نیافت و به سوی پرورش کارکنان اداری یا مدیران دولتی رفت که درآمد و شان اجتماعی بالاتری همراه میآورد. بدین ترتیب درس خواندن در جامعه راهی برای رشد و ترقی یعنی بیرون آمدن از سبک زندگی و طبقه اجتماعی گذشته، ( برزگرزاده با درس خواندن میتوانست کارمند اداری شود و … ) عبور از کارهای خدماتی و یدی و رسیدن به کار دولتی یا در سطح محدودتری صنعتی، و مهاجرت صاحبان تحصیلات عالیه درآمد.
نهاد، دانشگاه، مبتنی بر استانداردهای علمی تاسیس نشد. در این مرکز محصلین در محیطی نزدیک به فرهنگ جامعه خود تربیت نمیشدند و علوم جدید خصوصا علوم انسانی را در امتداد تاریخی آن نمیآموختند. در نتیجه یونیورسیته ایرانی به هویت ناسازگاری تبدیل شد و به صورت کانون تولید ایدئولوژی مبارزه با ساختار سیاسی، عقاید مذهبی و آداب اجتماعی ایرانیان درآمد.
فایلها
پوستر
