
بهکارگیری اصطلاح «سیاست صنعتی قدیم» به سالهای ۱۹۵۰ تا ۱۹۷۰ برمیگردد. در این دوران، مفهوم سیاست صنعتی بر این مبنا بود که فناوری میتواند به خوبی در یک محیط حفاظتشده توسعه یابد. در این رویکرد، توسعه صنعتی بهعنوان موتور اصلی رشد و توسعه شناخته میشد بهطوریکه در دهه ۵۰ تا ۶۰ میلادی دولتها از طریق حمایت و حفاظت از صنایع استراتژیک، نقش فعالی در توسعه اقتصادی کشور خود داشتند. بسیاری از کشورها بهخصوص در شرق آسیا به دلیل استفاده گسترده دولت از سیاست صنعتی توسعه یافتند، با این حال کشورهای آمریکای جنوبی در بهکارگیری این سیاست چندان موفق نبودند. به طور کلی میتوان گفت که سیاست صنعتی قدیم به دلایلی که در ادامه ذکر میشود نتوانست نتایج مطلوبی از خود نشان دهد:
• بازار محدود داخلی
• فشار ناکافی برای رقابت
• تنوع بیش از حد در تولید
• بنیانهای ضد صادراتی در سطح کلان
با عنایت به عدم توفیق رویکرد سیاست صنعتی قدیم، از سال ۱۹۸۰ تا اوایل دهه ۲۰۰۰، مفهومی به نام «اجماع واشنگتن» شکل گرفت که تغییری رادیکال در مقایسه با سیاست جایگزین واردات به شمار میآمد. جهتگیری در این دوره اغلب ملاحظه نقش بزرگتر بازار آزاد و نقش کوچکتر دولت بود. بر مبنای این رویکرد، دولتهای کشورهای درحالتوسعه باید از طریق فرآیندهای مقرراتزدایی، آزادسازی و خصوصی سازی به بازار اجازه دهند تا مزیتهای رقابتی خود در بازار و تجارت را شناسایی کرده و غنا بخشند. بر مبنای مزیت رقابتی، کشورها باید در آنچه که بهتر از هر چیز دیگر میتوانند تولید کنند و متخصص شوند. پس در نتیجه کشورهایی که دارای منابع طبیعی فراوانی هستند باید در تولید و صادرات این محصولات متخصص شوند، حال آن که این نوع تفکر راهنمایی قابل توجهی برای اینکه این کشورها چگونه از تولیدات منبع محور به سمت تولیدات پیشرفته تغییر جهت دهند، ارائه نداده است. بنابراین میتوان نتیجه گرفت که این فرآیند برای تغییر شکل دادن به ساختار اقتصادی و حرکت به سوی فعالیت¬های جدید و پیچیدهتر، به سیاست صنعتی نیاز دارد.
از سال ۲۰۰۸ میلادی بروز بحرانهای مالی جهانی، رشد پایین و رکود در کشورهای با درآمد بالا و همچنین افزایش شکستها در کشورهای با درآمد پایینتر، زمینهساز بازگشت به سیاست صنعتی در کشورهای توسعهیافته و درحالتوسعه شده است. این دوره از لحاظ اقتصاد سیاسی به دوره «پسا اجماع واشنگتن» معروف است. یکی از ویژگیهای این دوره که از سال ۲۰۱۰ میلادی تاکنون نیز ادامه داشته ، بازیابی سیاست صنعتی و اهمیت یافتن دوباره آن است که دوره سیاستگذاری صنعتی جدید یا سیاستگذاری نوآوری و صنعتی نیز نام دارد که امروزه در دستور کار اکثر کشورها قرار گرفته است.
امروزه این موضوع بهصورت گسترده مورد پذیرش قرار گرفته است که کشورهایی که قصد رقابت با کشورهای قدیمی صنعتی و با درآمد بالا را دارند، کشورهایی هستند که دولتهایشان بهصورت فعالانه تغییرات ساختاری را ارتقا میبخشند و یافتن مدلهای جدید کسبوکار و هدایت منابع به فعالیتهای جدیدی را که از لحاظ اقتصادی و اجتماعی مقبولیت داشته باشند، مورد تشویق قرار میدهند. بنابراین اصطلاحاً میتوان گفت راههای مختلفی برای رسیدن به یک بهشت وجود ندارد؛ بلکه بهشتهای متعددی وجود دارد که هر کشور بر مبنای شرایط فعلی، عملکرد و چشمانداز آینده خود، باید راهبردهای توسعه صنعتی ویژه خود را برای نیل به آن تعریف کند.
در حال حاضر کشورهای درحالتوسعه با چالشها و فرصتهای مختلفی روبهرو هستند، از یک طرف این کشورها با بازار به شدت رقابتی جهانی روبهرو هستند و برای آنها بسیار دشوار است تا با حرکت از فعالیتهای ابتدایی به فعالیتهای پیچیده اقتصادی، در خود تغییرات ساختاری ایجاد نمایند. علاوه بر این، رقابت با کشورهای پیشرفته که با تکیه بر فنّاوری پیشتاز خود و دستیابی به اقتصاد مقیاس، قابلیتهای صنعتی ویژهای در خود ایجاد نمودهاند بسیار دشوار است. با این حال، کشورهای درحالتوسعه فرصت دارند تا از تجارب دیگر کشورها در فرایند صنعتی شدن درسآموزی کنند تا از این طریق مطابق سیستم اقتصادی خود و نیاز جمعیت فعلی و آینده، سیاستهای خود را تدوین کنند.
هفت روش متمایز برای انتخاب اولویتها و مشخص کردن اهداف سیاستی در سیاست صنعتی جدید وجود دارد. این روشها از لحاظ روش تحلیل با هم تفاوت دارند اما همه آنها این سه نکته را رعایت میکنند:
• این سیاستها هوشمند هستند؛ زیرا اعتقاد دارند که هیچ بازیگری ( اعم از دولت، شرکتها، سازمانهای تحقیق و توسعه) بینش کاملی از اقتصاد ندارد و تمام موانع رشد از قبل قابل پیشبینی نیستند.
• فرایند سیاستگذاری در سیاستگذاری صنعتی جدید به نحوی طی میشود که میتواند منجر به کشف تخصصهای جدید شود. درواقع این سیاستهای بهجای آنکه بر نتایج حاصل از تخصصها و مزیتهای موجود متمرکز شوند، بر فرایندهای اکتشاف تمرکز دارند.
• این موضوع که یک سیاست خاص متناسب تمام مناطق نیست از اصول این نوع سیاستگذاری است.

رویکردهای سیاست صنعتی جدید
بر مبنای مطالب مذکور، رویکردهای سیاست صنعتی جدید به شرح ذیل بیان میگردد:
• مرتبط کردن عوامل محدودکننده به رشد
• روش فضای محصول و پیچیدگی صادرات محصولات (روش تخصصیسازی تجارت پایه یا متنوعسازی برای صادرات)
• رویکردهای جدید اقتصادی ساختاری
• رویکرد نئوشومپترینها
• رویکرد شومپترینها
• دیدگاه تکاملی (فرآیندی)
• رویکرد مزیتگرایی هوشمند
رویکردهای دوره سیاست صنعتی جدید دارای ویژگیهای مشترکی هستند که میتوان به موارد ذیل اشاره کرد:
• تمرکز بر ارتقا نوآوری و فناوری در بافتار بین بخشی که در آن مرز بین صنایع بهوسیله محصولات مشخص نشده است، این سیاستها بیش از بخش و فعالیت، بر قابلیت تمرکز دارند.
• هوشمند هستند؛ زیرا تشخیص میدهند که موانع رشد و راهحلهای آنها از پیش دانسته نیستند.
• سازگار با بازار هستند؛ زیرا به مزیتهای رقابتی و صادرات احترام میگذارند.
• هم ابزارهای سیاستگذاری افقی و هم سیاستگذاری عمودی در آنها به کار میرود.
• بهصورت صریح یا ضمنی به حکمرانی تجربهگر معتقد هستند.
• علاوه بر شکست بازار، شکست سیستم را هم مدنظر قرار میدهند.
• حول بخش خصوصی و اکوسیستم نوآوری متمرکز هستند.